«تابناک»، حسن عباسی؛ گاه افراد، مؤسسات، احزاب به دلیل تعریف و تمجید زیاد و نداشتن عزّت نفس و شناخت کافی از خود دچار توهّم یا خود بزرگبینی و متفاوت بودن از دیگران میشوند.
این توهّم به تدریج موجب میگردد تا خود و گروه و حزب یا موسسهی خود را برتر و «ولینعمت» دیگران بدانند و خواهان امتیازات ویژه و خاصی برای خود و گروهشان باشند.
در تمام اقشار و صنوف هم میتوان چنین افرادی را پیدا کرد، به عنوان مثال تا این اواخر پزشکان محترم اکثراً از پرداخت مالیات واقعی سرباز میزدند و میزنند و توجیه آنها این است که برای پزشک شدن خیلی تلاش کردهاند و باید متفاوت باشند و در واقع دچار توهم متفاوت بودن هستند.
یکی دیگر از اقشار متوهّم، جماعت هنر پیشهها ، خوانندهها و بازیگران و مجریان برنامههای تلویزیونی بوده که فکر میکنند شهرت آنها نتیجهی هنر و خلاقیت آنهاست.
هنرپیشه نماهایی که اغلب به مدد گریم و «بزک ، دوزک» فراوان قابل تحمل میشوند از هرگونه هنری عاریند و به مدد تبلیغات کاذب به نان و نوایی رسیده و خود را متفاوت از مردم میدانند و معتقد هستند که بسیار مهم بوده و در جامعه تأثیرگذار هستند.
افرادیکه اگر صورتهای گریم شده آنها را بپوشانی چیزی برای ارائه ندارند، این به اصطلاح هنرمندان در سایهی امنیت حاصله از تلاش نیروهای مسلح در کشور به کسب درآمدهای میلیاردی نامشروع پرداخته و اغلب مالیات نپرداخته و تمام بزرگی آنها را در داشتن ویزای آمریکا ، انگلیس ، کانادا و زایمان کردن زنانشان در این کشورها و اخذ اقامت این کشورها میدانند.
این افراد متوهم دچار خود بزرگبینی گشته و خود را مهرهی بزرگی برای ایران و ایرانی میدانند در حالیکه همهی ما میدانیم که حذف کنسرتهای اغلب این خوانندههای یکبار مصرف و هنرپیشههای بزک ، دوزکی از این کشور هیچگونه خللی برای ما و کشورمان ایجا نمیکند.
گروه دیگر ورزشکارانی هستند که به واسطهی امکانات و امنیّت این جامعه رشد کرده ولی پس از شهرت و کسب مدال در میادین بینالمللی خواهان امتیازات بیشتر و باجخواهی میشوند و متأسفانه گروهی از آنها برای مختصر زندگی دنیوی مرفّهی حاضر به فروش کشور و اخذ تابعیت کشور دیگری میشوند.
در گذشتهای نه چندان دور اسطورههای کشتی ، فوتبال ، سایر رشتههای ورزشی «ما» حاضر به بازی تحت لوای پرچم کشورهای دیگر نبودند و به ایرانی بودن خود میبالیدند ولی امروزه گروهی از این زیاده خواهان و متوهّمان علیرغم همهی حمایتها و کمکهای دولتی و غیردولتی در نهایت نمک را خورده و نمکدان را شکسته و با شکلی مفتضح به تابعیت کشوری در میآیند که اغلب از یکی از استانهای ایران اسلامی کوچکتر است و برای آنها و تحت لوای پرچم آنها بازی میکنند.
و اما روی اصلی سخن با دانشجویان عزیز است که اغلب آنان پس از تحصیل در کشور خود مانده و به مردم و کشور خود خدمت میکنند ولی گروهی از دانشجوهای متوهم که خود را نخبه و متفاوت میدانند و یا در دانشگاه خاصی تحصیل کردهاند از همان ابتدا به نیت گرفتن بورسیهی تحصیلی و اخذ اقامت در کشورهای دیگر و نه خدمت و شرکت در پیشرفت و آبادانی کشور به دانشگاه پا میگذارند.
این گروه از متوهمان فکر میکنند چون در دانشگاه خاصی تحصیل کردهاند بسیار بزرگوار و شریف هستند و اجازه دارند به هر بهانهای به خیابان آمده و به فحاشی ، فرافکنی ، تشویش اذهان عمومی بپردازند.
هیچ وقت نشده از خود بپرسند که آقایان به اصطلاح نخبه در طی چهل سال گذشته برای کشورتان ، کارخانهها ، خودروسازی ، کشاورزی ، صنعت نفت و گاز مملکت و ... چه کردهاید.
اگر شمایان معتقد هستید که ما در زمینههای مختلف عقب افتادهایم علتش متخصصان بیعمل و مدرک گرایی مثل شماست که خود را متفاوت و نخبه میدانید و در واقع عالِم بیعمل و زنبور بیعسل هستید و نه تنها بار و بَری ندارید بلکه باری بر دوش ملّت و کشورید...
شماهایی که فکر میکنید اخذ بورس تحصیلی و اقامت در آمریکا و کانادا که اغلب هم با رانت پدرانتان و پول بیت المال محقق میگردد ، شما را متفاوت از دیگران میکند.
براستی برای پیشرفت و آبادانی کشورتان و رفاه مردمتان چه کردهاید؟
دانشجویی شریف است که پس از اتمام تحصیل قسمتی از کشورش را آباد کند و درد و رنجی از مردمش بکاهد ، نه آنکه مهر و امضای مدرکش خشک نشده به فکر کانادا و آمریکا رفتن باشد.
دانشجویی شریف است که به ایرانی بودن خود افتخار کند و ایرانی بماند و مانند بزرگان علم و فن آوری این کشور اگر برای تحصیل هم به کشور دیگری میروند پس از اتمام تحصیل برای پیشرفت و آبادانی کشور خود اقدام کنند و با افتخار به ایرانی بودنشان به ایران برگردند.
در زمانی نه چندان دور پزشکان ایرانی ، مهندسان ایرانی ، خلبانان ایرانی و... برترین مراکز علمی آمریکا و انگلیس و اروپا را رها می کردند و برای خدمت به پیشرفت و آبادانی این کشور با افتخار به ایرانی بودن خود به ایران بر میگشتند.
حال چه شده است که گروهی به اصطلاح نخبه برای اخذ بورسیه و اقامت در این کشورهای دیگر ، مادر خودشان "ایران عزیز" را میفروشند و دو تابعیتی میشوند.
دانشجویی شریف است که با شنیدن اخبار سیل و زلزله فارغ از تفکر سیاسی خود به کمک هم وطنانش می شتابد و کاهش درد و رنج و محرومیت هم وطنانش را وظیفهی خود میداند وگرنه استخدام شدن در ناسا و ساخت اسباب بازی برای نمونه برداری از خاک مریخ و یا ساخت قشنگ ترین پل عابر پیاده در فلان کشور و اخذ بورس تحصیلی در فلان دانشگاه و بهمان مؤسسه شرافتی را برای شما به همراه نمیآورد.
دانشجوئی شریف است که از پشت میز دانشگاه رشتههای پزشکی و مهندسی و... را از بهترین دانشگاههای این کشور نظیر دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف و شهید بهشتی و دانشگاه شیراز و جندی شاپور و ... رها کرد و تا پایان جنگ در جبهه ماند تا گزندی به ملتش نرسد و وجبی از خاک این کشور تصرف نشود ، نه دانشجویی که نیامده به فکر رفتن به کانادا و آمریکا و ... باشد.
اگر کسی میخواهد مادر خود را ایران عزیز خود را بفروشد و به کشور دیگری برود و تبعهی آن کشور شود برود ولی لطفاً ژست انسانهای شریف و نخبه و مظلومی را که اجازهی پیشرفت و کار نداشتهاید را به خود نگیرید.
ایران عزیز و شکوهمند و پُر افتخار با تمدنی چند هزار ساله برای تک تک هشتاد و چند میلیون مردمش آغوش گشوده تا اگر واقعاً شریف و ایرانی هستند و به ایرانی بودنشان میبالند به کمک مادرشان "ایران عزیزو زیبا" بشتابند.
یادمان باشد بسیاری از ما در پیر شدن و شکسته شدن این مادر نقش داشتهایم پس بیائید کم کاریِ خود را جبران کنیم، بیائید واقعاً شریف باشیم.
انتهای پیام/*