کد خبر: ۸۱۹۷۷۹
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۳ 03 February 2020

با گذشت بیش از چهار دهه، اینک جمهوری اسلامی در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار دارد. وقوع انقلابی مذهبی در قرن بیستم که مذهب از عرصه اجتماع کنار رفته بود، جهان به دو قطبی غرب و شرق تقسیم شده بود و انقلابات نیز بر پایه یکی از این دو ایدئولوژی ها صورت می گرفت اتفاقی نادر بود که به مثابه اراده جمعی یک ملت و روحی در یک جهان بی روح تعبیر شد و مورد استقبال بسیاری از اندیشمندان و ملل محروم و آزاده جهان قرار گرفت.

همین خاص بودن انقلاب اسلامی که مبتنی بر مذهب تشیع و داعیه دار حضور دین در عرصه اجتماع بود موجب شد نظام سیاسی ایران، سیستم بین المللی بنیان گذاشته شده بعد از دو جنگ جهانی را پذیرا نباشد و به همین دلیل از همان روزهای اول اتحادی نانوشته بین کشورها و قطب های مختلف برقرار شد تا علیه آن صف آرایی کنند.

با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، گفتمان تاکید بر استقلال و مقابله با انحصارطلبی و امپریالیسم در سیستم جهانی آن چنان قدرتمند شده که دونالد ترامپ، پمپئو و مارک اسپر و البته مقامات قبلی کاخ سفید یک خواسته از ایران بیشتر ندارند: « پذیرای نظم جهانی و منطقه ای باشد و مانند یک کشور عادی رفتار کند».

البته پذیرش همین چند کلمه نه تنها به عنوان زمینه ای برای تغییر ماهیت و تهی شدن انقلاب از ماهیت وجودی آن است كه اتفاقاً همین عامل موجب نفوذ و قدرت ايران اسلامی در بیرون از مرزهای ساختگی سرزمینی شده است. نماینده چنین گفتمانی در عرصه منطقه ای و در دو دهه گذشته قاسم سلیمانی بود که شهادتش آشکار ساخت این تفكر و البته نماینده آن، محبوبیتش منحصر به ایران، عراق، سوریه، یمن، کشمیر و ... نيست بلکه به اذعان مقامات دولت صرفاً در یک کشور( هند) در 430 نقطه برایش عزاداری گرفتند و یاد وی را گرامی داشتند.

اما آیا دولت های جمهوری اسلامی بعد از جنگ تحمیلی نيز توانستند در عرصه داخلی به همین شیوه عمل کنند به گونه ای که تصور سیستمی هوشمند، کارآمد و مقتدر در حوزه های مختلف بخصوص اقتصادی از آن برداشت شود.

متاسفانه پاسخ به این سوال منفی است.

اتفاقاً همین شرایط موجب شده تا قدرت و نفوذ ایران بعضاً تحت الشعاع این ضعف قرار گیرد. به عبارتی دیگر چون قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی در بیرون از مرزها برای آمریکا غیرقابل کنترل شده به ابزارهای محدودکننده و تحریم متوسل شده تا به زعم خود بتواند کشور مختل کننده سیستم جهانی را مهار و وادار به عقب نشینی نماید و بعد از آن نظم مطلوب منطقه ای خود را عملیاتی سازد.

غرب پاشنه آشیل ایران را اقتصاد می داند و قصد داشته و دارد از این طریق ایران را نه در بیرون از مرزها( که گذشته نشان داده توانایی آن را ندارد) که در داخل گرفتار کند.

اما از سوی ديگر تحریم ها و بخصوص محدودیت های صادرات نفتی در سال های اخیر موجب شد بسیاری از مشکلات و چالش های ساختاری که مدت ها در اقتصاد ایران وجود داشته خود را عیان سازد.

از این رو باید گفت شاید هیچ موقع فرصتی این گونه نصیب جمهوری اسلامی نشده بود تا در بزنگاه خود را مقابل فشارهای بیرونی مصون و بیمه سازد.

اگر چه این روزها تغییر ماهیت و محتوای سیاست بیرونی برای مصون سازی اقتصاد ایران از فشارها تجویز می شود(فارغ از این که نهایت چنین تجویزی به کجا ختم خواهد شد) اما سفارش چنین نسخه ای به معنای باقی ماندن رانت ها، تبعیض، بی عدالتی و ناکارآمدی در عرصه های مختلف علی الخصوص اقتصادی است. متاسفانه این تجویز مختص به یک نفر یا يك جريان نیست که دیگران نیز در مواقع لازم دغدغه چندانی برای مقاوم سازی اقتصاد ایران در مقابل فشار بیرونی نداشته اند. گویی اراده، تفکر و گفتمانی در پی حفظ شرایط شکننده فارغ از جابجایی دولت هاست! و نتیجه این شده که سران کاخ سفید هر گاه خواسته اند ایران را دچار سختی و مصیبت کنند نیاز به برنامه ریزی و تدبیر چندانی نداشته اند.

همين ضعف است كه فضا را برای جولان روايت های ضدانقلاب جهت تخريب جمهوری اسلامی فراهم كرده اما اين زمين بازی اتفاقاً توسط خود ما (يعنی دولت ها) در اختيار آن ها قرار گرفته است.

اینک اگر چه فضای سیاسی سرشار از اختلاف و تشتت نه تنها بین دو جناح که درون هر جناح است اما اگر قرار باشد اتفاقی در راستای کارآمدی و مقابله با تحریم ها شکل بگیرد باید سياست هاي سطح كلانِ مشخص برای عبور از این وضعیت بر مبنای اجماعی حداقلی و فارغ از خط و خطوهای رایج سیاسی شکل بگیرد تا بر مبنای آن در سطوح پايين تر تصمیم و سیاست گذاری شود.

اگر قرار باشد انقلاب اسلامی در داخل زمین‌گیر نشود و ایران قدرتمند باقی بماند چاره ای جز تغییرات اساسی بر مبنای گفتمان واقعی انقلاب 57 باقی نمانده است.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :