حجاب جزء مقولاتی است که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از نمادهای انقلابی گری و نیز گفتمان جمهوری اسلامی مطرح و در جامعه گسترش یافت.  تجربه ی چهل ساله جمهوری اسلامی نشان می دهد که در سیاسی شدن حجاب اسلامی و مقولات مشابه آن که با فرهنگ پیوند خورده اند، این حجاب و فرهنگ دینی است که ضربه می خورد. وقتی در جامعه، دختران و زنان زیادی  نسبت به مقولات فرهنگی مانند حجاب  موضع سیاسی می گیرند، بالطبع نسبت به منشاء و اساس فکری و دینی که مروج اینگونه مقولات است نیز  بی اعتماد خواهند شد؛ چنانکه شاهدیم بعد از گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی امروز بخش قابل توجهی از زنان ، به ویژه قشر تحصیلکرده  به واسطه عدم تمایل به حفظ حجاب کامل، به مرور از مذهب و دیگر تعالیم آن نیز فاصله می گیرند. 

 بروز این واقعیت اجتماعی به دلیل اشتباه رویه ای  است که سالهاست به منظور گسترش مظاهر دینداری در پیش گرفته شده است. در واقع بیشترین اقداماتی که تا کنون از سوی نهادهای سیاست گذار و فرهنگی جمهوری اسلامی انجام شده است، در جهت گسترش مظاهر و نمادهای دینداری از جمله حجاب بوده است،  حال آنکه وقتی اساس تعالیم دینی و اعتقادی -به شکلی عمیق و مبتنی بر عقلانیت- در بین افراد جامعه گسترش یابد به تبع آن مظاهر دینداری از جمله حجاب و عفاف نیز  به مرور بروز و ظهور می یابند. 

هنگامی که ما از حجاب فاطمی صحبت می کنیم و در صدد بر می آییم که آن را در جامعه ترویج کنیم،  ضرورت دارد که حقیقت آن را در بستری فرهنگی به جامعه ارائه دهیم. ما به دختران و  زنان جامعه امان توصیه می کنیم که فاطمه گونه عفیف و محجب باشند  اما از فاطمه چیزی نمی گوییم و اساسا"نمی توانیم آنها را مجاب کنیم که به فاطمه (س)  تأسی نمایند. 

تصور زنان ما از فاطمه (س)، شاید این باشد که او  زنی است که بیش از1400  سال قبل در جامعه ای کوچک و  ابتدایی و با محدودیتها و تبعیض های فراوان زیسته است و توقع چندانی از زندگی نداشته است، بنابراین برای زن امروز نمی تواند الگوی مناسبی باشد؛ چرا که زن امروز توانایی های فراوانی دارد که به او این امکان را می دهد در جامعه به عنوان یک انسان آزاد و مستقل زندگی کند. 

زن امروز جامعه ما البته حق دارد که چنین تصوری داشته باشد؛ چرا که تمام  اطلاعاتی که از شخصیت فاطمه (س) به او داده ایم شاید به چند سطر هم نرسد. در واقع  توجه صرف به  بعد  الهی و قدسی وجود فاطمه (س ) ، نگاهی فرا انسانی و ماورائی را در پی داشته است؛ که شخصیتی دور از دسترس و به‌نوعی دست‌نیافتنی را از ایشان در اذهان تصویر نموده است و همین امر موجب شده است که شناخت ویژگی های انسانی  فاطمه (س) مغفول واقع شود.

بنابراین اگر امروز به دنبال آن هستیم که زنان در جامعه ما فاطمه گونه شوند و نه دنباله رو مدلهای مبتذل دنیای سرمایه‌داری، بایستی که در رویه های پیشین خودتجدید نظر های اساسی داشته باشیم؛ به این معنی که به جای تمرکز و تأکید زیاد بر نمادها و  ظواهر دینی مثل حجاب، تبلیغ ریشه ای و عمیق معارف دین که انتخاب و پذیرش حجاب از سوی خود زنان جامعه را به دنبال دارد را آغاز کنیم. در این مسیر بهترین کار، تلاش برای شناساندن ویژگی های فردی و اجتماعی شخصیت حضرت فاطمه (س) است.

شواهد تاریخی نشان می دهد که فاطمه (س) زنی است که در سطحی فراتر از زنان جامعه هم عصر خود زیسته است؛ عصری که در آن تنها کار زنان، خانه دارى، مواظبت از شتر،  برافراشتن و نگه دارى چادر بود.

اما فاطمه(س) زنی است که همراه و همپای پدر و همسرش در امور جامعه ی صدر اسلام مشارکت می کند، کلاسهای درس و تعلیم دارد، بعد از مرگ پدر، یگانه حامی  همسر در مقابل ظلم و جفای مخالفان است. در مسجد سخنرانی می کند و به بدعت گذاران و غاصبین حق امامش، عتاب می نماید،  حتی شبانه به خانه شخصیتهای مؤثر انصار و مهاجرین می رود و از آنها انتقاد می کند.

این سطح از رشد و تعالی فردی و روحیه ی آزادگی و حق طلبی و نیز  قدرت اجتماعی- سیاسی شاید امروزه برای یک زن عادی باشد اما تصور آن در مورد زنی که بیش از 1400 سال قبل زیسته است سخت است؛  ولی این حقیقتی است که اسلام برای زن به ارمغان آورد و آن را در شخصیت  فاطمه (س) عینیت  داد؛ چنانکه  مختصات  جامعه ی  جاهلی عربستان هم مانعی برای تحقق آن نبود.