سردار زارع همرزم شهید آقا حمید باکری؛
سـردار سرتیپ پاسدار »حمید باکری« از رزمندگان دلیر  هشـت سـال دفاع مقـدس بـود. او در فروردین ماه سـال ۱۳۳۴ در »میاندوآب« چشم به جهان گشود و زندگی پر فـراز و نشـیبی برای خـود رقم زد.
کد خبر: ۹۴۲۳۷۷
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۹ 20 February 2021

به گزارش تابناک تبریز،سـردار سرتیپ پاسدار »حمید باکری« از رزمندگان دلیر  هشـت سـال دفاع مقـدس بـود. او در فروردین ماه سـال ۱۳۳۴ در »میاندوآب« چشم به جهان گشود و زندگی پر فـراز و نشـیبی برای خـود رقم زد. حمید پیـش از انقلاب کار مبارزاتی خود علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد و دوره‌های چریکی را در ترکیه، سـوریه و لبنان گذراند و بعد از وقوع انقلاب اسلامی نیز از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق بود و جانشـینی فرماندۀ »لشـکر ۳۱ عاشـورا« را بـر عهـده داشـت. »شـهید علـی باکری« و »شـهید مهدی باکری«، برادران بزرگتر حمید بودنـد. او در عملیاتهـای »رمضـان«، »بیتالمقـدس« و »والفجـر2 »نقـش بـارزی داشـت و در حیـن اجـرای »عملیـات والفجـر1 »بـه شـدت مجروح شـد؛ اما بـا این وجـود در »عملیـات خیبـر« حاضـر شـد و مصـادف بـا ششـم اسـفند ماه سـال 1362 با اصابت مستقیم گلولۀ آرپیجـی، در »جزیـرۀ مجنـون« و »منطقۀ قرنه« شـهید شد و پیکر او در میدان رزم برای همیشه ماند و به آغوش خانواده برنگشت.
هفته نامۀ حیات طیبه به مناسـبت سـالگرد شهادت ایشان، با »سردارقهرمان زارع«، یکی از همرزمان حمید باکری که مسئولیت سازماندهی و ارزیابی »لشکر 31 عاشورا«، قائـم مقامـی مهندسـی رزمـی »لشـکر 31 عاشـورا« و فرماندهـی گروهـان و معـاون دوم گـردان در عملیـات رمضان را بر عهده داشته به گفتوگو پرداخته است. متن این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

 

صحنه های جنگ، انسان خاکی رو ذوب کرده و موجود دیگری خلق میکرد
 
وقتـی انسـان بـه جایـگاه والای خـود یعنـی »اشـرف مخلوقـات« دسـت مییابـد، تمام تصـورات ذهنی اش به اوج کمال میرسد. شاید تعریف و بیان آن خصایص الهی با زبان و بیان دنیوی ما، کار ناممکنی باشد. صحنههای جنـگ جایـی بـود کـه انسـان خاکـی متزلـزل را در کورۀ حـرارت درون خـود ذوب کرده و موجـود دیگری با ظاهر و نمای انسان ولی باطنی صیقل داده شده و با محتوای دیگـر خلق میکرد. در شـرایط سـخت »مـرگ و زندگی« یـا به زبـان دیگـر »خـواب و بیـداری« کـه در صحنههای نبـرد انجـام میگرفت، انسـان دوگانه میشـد که چگونه اسـت! جسـمی کـه همـۀ نیازهـای مـادی که خلقـت در وجود او قرار داده بود )جسم بودن، آسیب دیدن، خسته شـدن، گرسـنه و تشنه شـدن، تکهتکه شـدن همراهان و همسـنگران و ...( به چنان درجهای از انسانیت میرسد کـه تنهـا لحظهها و اجسـام دور و اطراف او شـاهد واقعی گذر زمان و گذر انسان از مکان مادی است.

حمید آقا برای نجات بشریت خود را فدا کرد...

 

خصایص متعالی و نورانی از عمل انسان تکامل‌یافته تراوش میکند

وجه و بُعـد دیگر انسـان، »ابعـاد روحی« آن اسـت که در آن شـرایط بـه جسـم خاکی او غالب میشـد و آن جسـم آسـیبپذیر را مطلـوب کمـال و نورانیـت میکند و سـبب ایجاد منش و انسانیت جذاب در او میشود. انسان را در زمرۀ اشـرف مخلوقات قرار میدهد که نتیجۀ آن انسـان تکامل یافتـه بـا تمـام خصایـص متعالـی و نورانی اسـت و ایـن ویژگیها از عمل او تراوش میکند. همۀ شـخصیت و خصایـص آن را تحـت تأثیـر و تغییـر و تحـول اعظم قرار میدهـد کـه بـرای بشـر عـادی متزلـزل، غیرقابـل درک و بـاور واقعـی اسـت. صحبتکـردن دربـارۀ انسـانهای متحولشـده در آن صحنههـای خاص، سـختی خودش را دارد و بیـان آن خصایـص بـرای شـنوندهای کـه هیـچ نمونـهای از آن را در ایـن دنیـای خاکی ندیده، سـختتر هم خواهد شد.

حمید آقا برای نجات بشریت خود را فدا کرد...
 

حمید باکری همۀ خصایص یک انسان مسلمان مجاهد را به ظهور رسانده بود

 

رزمنـدگان دوران دفـاع مقـدس در اینگونـه شـرایط بـه شخصیت واقعی خود که در احادیث، روایات و قرآن بیان شـده نزدیـک و نزدیکتر میشـدند. انسـان تکامل یافته، خودسـاخته، شـهادت طلب، ایثارگـر یـا از خـود گذشـته مصـداق ایـن حالت انـد و امـا حمیـد باکـری یکـی ازبرجسـته ترین، خودسـاختهترین، ایثارگرترین رزمندگان بـود؛ همـۀ خصایـص یک انسـان مسـلمان مجاهـد را در وجـودش بـه ظهـور رسـانده بـود و انسـانی خودسـاخته، پخته، مدیر، مدبر و متفکر در سختترین صحنههای نبرد حق علیه باطل بود.

آقا حمید، انسانی بود که عمر کوتاه در جنگ ولی مؤثر خود را قبل و بعد از انقالب مخصوصا نابرابـر تحمیلی برای نجات بشـریت به‌ویژه جهان تشـیع فـدا کرد. آقا حمید برای نسـل جوان کشـورمان که امروز نیازمند فداکاری بیشـتر نسبت به زمان جنگ و دهۀ اول انقلابند، الگوی مناسـبی اسـت و خصایص، عملکرد و مجاهـدت آن انسـانهای پاکیزه باید امروز برای رسـیدن به آرمانهای واقعی و اصیل انقلاب اسلامی الگو باشد.

شهید حمید باکری میگفت که دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما کند

همـان روایتـی کـه خـود آقا حمیـد با اسـتناد بـه آیات و روایات خوب تفسـیر کرده اسـت که سعی کنید »شهید شـوید« اگر بمانید سـه دسته خواهید شـد. امروز تاریخ ما همان را به روشنی تفسیر میکند. او میگفت: »دعا کنیـد کـه خداوند شـهادت را نصیب شـما کنـد، در غیر ایـن صورت زمانی فرا میرسـد که جنگ تمام میشـود و رزمندگان امروز سـه دسـته میشـوند: دستهای که به مخالفت با گذشـتۀ خود برمیخیزند و از آن پشیمانند،
دسـته ای کـه راه بیتفاوتـی در پیـش گرفتـه و غـرق زندگی مادی میشـوند و دسـته ای که به گذشته وفادار میمانند و احسـاس وظیفه میکنند و از شدت مصایب و غصههـا دق خواهنـد کـرد. پس، از خداونـد بخواهید بـا رسـیدن بـه شـهادت از عواقـب زندگی پـس از جنگ در امـان باشـید؛ چـون عاقبت دو دسـتۀ اول ختم بخیر نخواهد شـد و جزو دسـتۀ سـوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.«


شهید حمید باکری مدیری کم‌نظیر بود

آقا حمید به شـدت مورد تکریم و احترام همۀ رزمندگان لشکر 31 عاشورا بود اما حمید در سایۀ آقا مهدی کمتر دیـده میشـد، چـون شـخصیتی متواضـع داشـت و از خودگذشـتگی ایشـان باعث میشد، خیلی دیده نشود و به اصطالح »رسـانهای نشـود.« شایسـتگی آقا حمید ً مدیریت و فرماندهی کمتر از آقا مهدی نبود. مخصوصااو در صحنۀ نبرد، الحق کم‌نظیر بود.

بنـده در چهار عملیات »مسـلم ابن عقیل ۲« ،»امام سـجاد ۳« ،»والفجـر مقدماتـی۴« ،»والفجر۱ »با شـهید بزرگوار همراهی کردم و موقع شهادت ایشان مجروح بودم. 

در اکثـر عملیاتهایی که لشـکر عاشـورا انجـام میداد،  صحنـۀ نبـرد بـه عهدۀ فرماندهـی عملیـات و مخصوصـاشـهید حمید یا »شـهید مرتضـی یاخچیان« بود. کسـی کـه فرمانـدۀ صحنـۀ نبرد اسـت، هدایت همـۀ رزمندگان در سـازمان، تیـپ و گـردان و گروهـان را بـر عهـده دارد.

فرماندهان برای حفظ روحیۀ رزمندگان، مجروحیت خود را پنهان میکردند

بنده در عملیات والفجر1 مجروح شدم و دورۀ درمانم نیز طولانی شـد. آقا حمید هم در عملیات والفجر1 مجروح شـدند؛ امـا خوشـبختانه زود بهبـود یافتنـد. از طرفـی اگـر ایشـان در عملیاتهـا مجـروح میشـدند بـه عقـب برنمیگشتند. خیلی از رزمندگان مخصوصافرماندهان اگر جراحتشان جدی نبود برای حفظ روحیۀ رزمندگان، مجروحیت خود را پنهان میکردند و توسط امدادگران که در صحنۀ نبرد حضور داشـتند، مداوای اولیه میشدند و کنار نیروهای خود میماندند. در صحنۀ نبرد، امدادگران و پزشـکیاران حضور داشـتند و پسـت امـداد اولین محل مداوای رزمندگان مجروح بود، در صورت عمیق و شدید بـودن جراحـت از همـان پسـت امـدادی بـه بیمارسـتان صحرایی و اگر وضعیت وخیم بود به بیمارسـتان شـهرها منتقل میشدند.

شهادت ایشـان در عملیات خیبر یکی از غمبارترین لحظه ها بـرای رزمندگان و مردم آذربایجـان بود. بنده به لحـاظ جراحتـی که داشـتم در زمان شـهادت ایشـان در صحنۀ نبرد نبودم؛ اما شهادت آقا حمید برای آقا مهدی سـختترین لحظـه بـود. بعـد از شـهادت آقا حمیـد و آقا مرتضـی، چهـره و روحیه و اخلاق آقا مهدی عوض شـد. بچه‌های لشـکر که از نزدیک آقا مهدی را میشـناختند، متوجه این موضوع بودند.

 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار