از کسی پوشیده نیست و خود ما نیز بعضاً به این مسئله اذعان داریم که یزدیها غیره پرست هستیم. یعنی کافی است کسی با تیپ و لهجه پایتختنشین فقط نیم ساعت داد سخن سردهد تا خالصانه و با پاکبازی تمام یک دل نه صدل شیفه وجنات و بیاناتش شویم. شاید ریشه این افراط در مهمان نوازی زیاد ما یزدیها باشد. خوب و بدش اما تا آنجا که مربوط به امورات شخصی است ایرادی ندارد؛ بد قصه آنجاست که منافع شهر و مردم استان توسط همین دیگری پرستی تهدید میشود، جایی که سرمایه مادی و فکری ارزشمند بومی را ناخواسته و رایگان فدا کرده و بر باد میدهیم و به تعبیری "از حول حلیم تو دیگ میافتیم".
البته تقصیر این مسئله گردن همه ماست که غیر یزدی را برای انجام هرکاری بر توانمندی یزدی ارجح میدانیم و میپذیریم عواقب بلند مدت و شاید غیرقابل جبرانش را.
چه نیت خیر و از سر دلسوزی باشد؛ چه بیخبری و چه بدنیتی!
آنکه چشمانداز منافع شخصی در برخی سفرهای کاری خارج از استان را در نظر دارد که بماند.
اما چرا فرش قرمز زیست بوم نوآوری یزد برای غیر یزدیها پهن شد؟!
اصل حضور افراد غیربومی در زیست بوم نوآوری یزد مورد اشکال نیست و اتفاقا اگر نهاد و افراد قوی در یزد حاضر شوند و سرمایه مالی، علمی یا فنی خود را بدون توجه به انحصار کردن زیرساخت ها یا منابع استان، در اختیار تیمهای یزدی بگذراند بسیار هم عالی است.
اما زمانی که در یزد نهادهایی داریم که حسرت بسیاری از استان هاست و افتخار مدیران دولتی ما ایجاد زیرساختهای آن نهادها مانند کارخانه نوآوری، شتابدهنده، مراکز نوآوری، خانههای خلاق و... است که میتوان این مسؤلیتها را به آنها سپرد و از ایشان نتیجه خواست، چه ضرورتی دارد پای نهادهای موازی غیر یزدی که جز به رشد کار و کاسبی خود، جذب نیروی انسانی ارزان یزدی، و انحصار تیمهای کوچک استارتاپی و کم توان مالی آن هم با منابع تزریقی از صندوقهای مالی که میتوانند همین منابع را به نهادهای یزدی بسپارند نه نهاد واسط غیر بومی، به یزد باز کنیم.
این بد رسمی در دوره مدیریت سابق پارک علم و فناوری یزد در حالی باب شد که نهادهای خصوصی و نیمه خصوصی یزدی بعضاً با چالشهای عدیده مواجه هستند. شاهد بودم با چند سفر کاری با پول بیت المال و دید و بازدید با نهادی خصولتی آنها را به یزد آورده، مورد عنایت امتیازات خاص و ویژه قرار داده تا مثلا به ما کمک کند که اکوسیستم بسازیم!؟ (حال آنکه در ابن سفرهای کاری چند نفره چه قولهایی رد وبدل شده خدا داند) ولی آیا مراکز موجود در دیار خود ما توان دور هم جمع کردن فعالین، منتورها، شبکه و... را ندارند؟
آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام نیست یا مرغ همسایه غاز است؟
آقایانِ استاندار یزد، معاون توسعه مدیریت و منابع استانداری، رئیس پارک علم و فناوری و معاون نوآوری و فناوری پارک؛ اولین شرط حفظ سرمایه فکری و مالی بومی، تکریم آن هاست!
این توجه ویژه به غیر یزدی ها کم توانی که با چرب زبونی و حمایت اقلیت خاص خودشون رو به یزد تحمیل کردند زنگ خطری برای آینده جوانان این شهر است. کنکاش کنید و سنگ بنایی که مدیران قبل از شما با رویکرد انحصار و منفعت گروهی خود در پارک یزد گذاشتند را ویران کنید و از اول با دستان توانمند یزدیها و بعد غیر یزدیها خیرمند که چشم به حقخوری ندارند؛ یزد را بسازید!