به گزارش تابناک قم، آقای صالحی کارمند است. هر روز با خودروی شخصیاش به محل کار میرود و از مرکز شهر هم عبور میکند . او هیچ وقت به استفاده از اتوبوس و تاکسی برای رفتن سر کار فکر هم نکرده و راحتیاش را به دغدغههای ترافیکی شهر ترجیح میدهد. خانم سلماسیزاده خانه دار است. هر وقت کیسه زباله داخل آشپزخانه پر میشود همسرش را میفرستد تا زبالهها را جلوی در بگذارد... اینکه چه روز و چه ساعتی برای زباله بیرون گذاشتن تعیین شده برایش مهم نیست و تا به حال تفکیک زبالههایش را هم جدی نگرفته است.
حاجآقا حسینی کاسب سرشناس محل است که هر سال نیمه شعبان ایستگاه صلواتی در نزدیکی مسجد محل که اتفاقاً بر یکی از خیابانهای اصلی شهر است برپا میکند.
ایستگاه صلواتی او هم ترافیک نیمه شعبان خیابان محل زندگیاش را 2 برابر میکند و هم به دلیل استفاده از لیوانهای یک بار مصرف پلاستیکی مقدار زیادی زباله غیرقابل تجزیه وارد طبیعت میشود. رفتهگرها هم همیشه تا صبح مجبورند سخت کار کنند تا زبالههای پخش شده در هنگام توزیع شربت جمع شود. آقای انصاری هم یک فروشگاه لباس در یکی از خیابانهای معروف شهر دارد.
تازگی نمایندگی یکی از برندهای خارجی را گرفته و برای تبلیغات بیشتر یک تابلوی بزرگ و زیبا برای مغازهاش سفارش داده است. او نه تنها بنا ندارد تابلو مغازهاش را مطابق شاخصهای تعیین شده در ضوابط سیما و منظر بسازد بلکه تلاش میکند با ریختن سم پای درختان جلوی مغازهاش باعث خشک و قطع شدن آنها شده و دید تابلو مغازهاش را افزایش دهد...
ضعف فرهنگ شهروندی
اینها و صدها داستان روزانه دیگر که در زندگی خودمان و اطرافیانمان میبینیم نشانههای ضعیف بودن فرهنگ شهروندی در شهری است که جزو 8 شهر بزرگ کشور محسوب شده و هر روز هم بزرگتر میشود. بیشک لازمه این بزرگ شدن و مهم شدن تقویت فرهنگ شهروندی و ایجاد فضای تفاهم میان شهر و شهروندان است.
زندگی مردم در شهر بدون توجه به فرهنگ شهروندی علاوه بر اینکه بسیاری از فرصتها از مدیریت شهر برای پرداختن به امور زیربنایی شهر گرفته و انرژی و هزینه بسیاری را در شهرها تلف میکند.
رعایت نکردن فرهنگ شهروندی در بسیاری موارد حتی خسارات جبرانناپذیری به همراه دارد از جمله در مواردی مانند تولید زباله یا خودروهای تک سرنشین که به محیط زیست ضربه میزند موضوعی نیست که فقط در ایجاد هزینه برای شهرداری یا نارضایتی دیگران خلاصه شود. جامعه شناسان معتقدند بزرگترین مشکل شهروندی و شهرنشینی در ایران سرعت بسیار بالایی بوده است که ما در شکل گیری شهرها داشتهایم. این امر خود به سرازیرشدن درآمدهای نفتی از سالهای دهه 1330 به کشور بر میگردد که امکان تغییر گسترده زیرساختها را فراهم کرد و از آنجا در ایران، تجدد و مدرنیته عمدتاً در قالب شهر و شهرنشینی فهمیده میشود.
در طول بیش از نیم قرن تمام تلاشها به کار گرفته شد که بافتهای عشایری و روستایی به سود بافتهای شهری ویران شوند، این اتفاق با سیاستگذاریهای مختلف دانسته و ندانسته صورت میگیرد.
گذشته از اینکه بالارفتن پرشتاب ضریب شهرنشینی چه فرصتها و تهدیدهایی متوجه کشور کرده مسأله ما در حال حاضر این است که با کشوری با حدود بیش از 70 در صد شهرنشینی سروکار داریم اما فرهنگ زیست بومی نتوانسته است در آن رشد کند زیرا فرصتی برای چنین کاری نداشته است. بنابراین باید بتوانیم با روشهایی خاص، این فرهنگ را ایجاد و درونی کنیم.
شاید در این مسیر نخستین قدم این باشد که باور کنیم بازگشت به گذشته امکانپذیر نیست، روشها و سازوکارهایی چون توسعه روستایی در بهترین وضع ممکن است سرعت مهاجرت به شهرها را کاهش دهند که البته این نیز مفید است اما پاسخی به مشکلات ما نمیدهد. آنچه ما واقعاً نیازمندش هستیم یک سیاستگذاری کوتاه و درازمدت شهرنشینی است که چندان به آن اندیشیده نشده است زیرا اصولاً فهمیده نشده است که شهر یعنی چه و هر جا یک شهرداری و چند خانه و خیابان و مقداری مشاغل اداری وجود داشت، نام شهر به خود گرفته است بدون آنکه کوچکترین مؤلفه اساسی شهر را داشته باشد.
واقعیت این است که هیچ راهحل ساده و از پیش آمادهای برای حل مشکل فرهنگ شهروندی در کلانشهرها وجود ندارد منتهی این به معنی ناامیدشدن از پیگیری اموری که در این عرصه میتواند کمکی به شهرها بکند نیست.
محله محوری در اداره شهر
شاید باید بپذیریم در کوتاه مدت امکان معجزهای وجود ندارد و همه چیز باید از یک عقلانیت دراز مدت و یک برنامه مدیریتی تبعیت کند که بتواند در درجه نخست یک آسیب شناسی دقیق از وضع موجود انجام دهد و سپس این آسیب شناسی را با ارائه برنامههایی برای کاهش و از میان بردن آن همراه کند، این برنامهها ابتدا باید در مقیاسهای کوچک انجام بگیرند و در هر مرحله آزمون و ارزیابی شوند.
این مقیاس کوچک بیشک محلهها هستند که در این عرصه میتوانند بسیار به ما کمک کنند. محلهمحوری در اداره شهرها موضوعی است که از سالهای گذشته امتحانش را در دیگر شهرها پس داده و باید به آن به طور جدی فکر کرد.
البته شهر قم نسبت به تمام این موضوعات وضعیت و جایگاه ویژهای دارد. این شهر به دلیل موقعیت جغرافیایی و مذهبی که داشته از مهاجرپذیرترین شهرهای کشور است و همین موضوع چالشهای فرهنگ شهروندی در آن را صد چندان کرده چرا که حس تعلق در این شهر کمتر از دیگر شهرهاست و خرده فرهنگها در آن نقش پررنگتری دارند.
وجود این خرده فرهنگها هر چند پیچیدگیهای کار در حوزه فرهنگ شهروندی را کمی بیشتر میکند اما در دل خود فرصتهایی هم دارد که باید دید صاحبان صندلیهای مدیریتی استان چه اندازه نسبت به این فرصتها واقف هستند.
ماموریت شهرداری
سید مرتضی سقائیاننژاد وقتی صندلی ریاست بر ساختمان سفید شهرداری را از آن خود کرد به چند موضوع تأکید ویژه داشت. یکی از آنها تدوین یک سند چشمانداز برای شهر قم بود و دیگری ورود به مقوله فرهنگ شهروندی. او در همان ماههای نخست مسئولیتش در شهرداری قم کمیته فرهنگ شهروندی را در این مجموعه ایجاد کرد. کمیتهای که قرار است موضوعات پیچیده مربوط به فرهنگ شهروندی آن هم در شهری که از بسیاری جهات پیچیدهتر از شهرهای دیگر است پیگیری کند.
بیشک اینکه مدیر یک شهر به مقوله فرهنگ شهروندی اهتمام ویژه داشته باشد موضوعی بسیار مهم است اما موفقیت در این امور فقط به اهتمام چند نفر بستگی ندارد. شهرداری قم در ماههای گذشته در موضوعاتی مانند پسماند و پاکیزگی شهر اثر فرهنگسازی را دیده و این میتواند در امور دیگر هم تسری داشته باشد منتهی ادامه این موفقیتها ملزوماتی دارد که یکی از این ملزومات استفاده از کارشناسان واقعی در حوزه فرهنگ و به ویژه فرهنگ شهروندی و پرهیز از اقدامهای نمایشی در این حوزه است.
منبع: همشهری