تابناک ایلام علی اصغراسدی::از روزی که صدای محرومیت و درماندگی مردمان گاودول در زردلان هلیلان را در رسانه ها خواندم و به اتفاق جمعی از مسئولین راهی این دیار شدم تا از نزدیک آثار زخم محرومیت ناشی از چند دهه غفلت و بی توجهی مسئولین را در چهره های تکیده زنان ومردانش مشاهده و روایت کنم ،هر چند دانستم که روایتگری این حجم فقر و فلاکت تنها در چند سطر ممکن نیست ،اما نوشتم آنچه را که بر مردمان این دیار فقرزده گذشت وروایت را با این آرزو اینگونه پایان رسانیدم " به امید آن روز که هیچ قلمی از رنج مادران و غم پدران سرزمینم ننویسد و به همین زودی رویای کودکان گاودول های سرزمین من به حقیقت بپیوندند!"
اما گویا آرزویم محال و امیدم به سرنوشت امیدهای ناامید شده میلیون ها ایرانی دچار شده است ،گویا درد ومشقت بست نشین خانه هموطنان رنجورم شده ودرد آنان را پایانی نیست . و در زیر هزاران خبر از خروارها پول دزدی و رانت وسودهای چندهزارمیلیاردی نورچشمی های این سرزمین ، ودر میان غفلت مدیران ومسئولینی که خود را به بیخبری زده اند ،روستاها و ده کوره های زیادی در استان فقر زده ایلام مدفون اند.
در راه پر پیچ وخم وباریکی که از گردنه "مله مازگ" به سمت روستای "شله کش "منشعب می شود ،می توان بوی فقر ومحرومیت مردمان ساده وبی آلایش روستایی به نام "کورگ" را از چند فرسخی استشمام کرد.از چهره تکیده و آفتاب سوخته زنان ،از دستان پینه بسته وصورت چروکیده مردانی که در میانسالی رنگ پیری به خود گرفته اند و از چشمان ناامید کودکان فقر زده این دیار،می توان با یک حساب سرانگشتی عیار فقر ،فلاکت این مردمان و تبعیض و بی عدالتی تحمیل شده به این دیار را سنجید.
به نوشته یکی از همکاران "مقایسه شان با گورخواب های حاشیه تهران بی انصافی است؛ آنها خود سهم زیادی در وضعیتشان دارند و اینها سهمشان از رنجی که می برند، فقط ساده دلی است؛ اما عمق فاجعه تفاوتی با ماجرای گورخواب های اطراف تهران ندارد"...
حالا اینها نه معتادان متجاهرند که با ضرب و شتم بتوان راهی کمپشان کرد و نه زنان کارتن خواب که معاون روحانی پیشنهاد عقیم سازی را برای مقطوع النسل کردنشان طرح کند؛ اینجا نقطه ای است که تنها 60 کیلومتر با مرکز شهرستان چرداول فاصله دارد .درست در مسیر جاده ای واقع شده که بارها وبارها نماینده پیشین استان در مجلس شورای اسلامی و معاون عمرانی استاندار استانم برای سرکشی از سرزمین مادریش از کنارش عبور کرده است.
وجه اشتراک محرومیتش با زردلان یکی است،!خانه ها همان خانه های گلی با سقفهای چوبی خمیده ،اینجاهم نه از کوچه خبری بود ونه از خیابان ، چهره تفتیده وآفتاب سوخته مردان وزنان"کورگ نشین "، حکایت از روزگار واحوال ناخوش آنان می کند ،پوست آفتاب سوخته وچرم مانند زنان این دیار گویای سالها سختی وناملایمات است ودر چشمانشان نشانی از اشک های فروخورده از زخمهای بی کسی وفراموش شدگی!
این سالها به مدد کمیته امداد امام کارهایی برای رفع محرومیت از این دیار صورت گرفته است ،اما محرومیت به اندازه ای عمیق است که برای رهایی از آن سالها کار ،تلاش وهمت می خواهد . خانه های محقر گلی ،سقف های چوبی وخمیده بیشتر از اینکه ماوای ساکنینش باشد ،زیستگاه امن مار وعقرب حشرات موزی شده است . فقر که باشد ،محرومیت که بیداد کند ،از بهداشت که خبری نباشد ،سلامت و امید به زندگی هم از چنین جایی پر می کشد . اینجا امید به زندگی تقریبا .......باید روزی را در خانه محقر و بدون کولر آن هم در گرمای بالای چهل درجه کورگ سر کرد تا معنای محرومیت را با عمق جان احساس نمود.
مسئولین عزیز!نمی خواهد هم زیست مردمان محروم وفقر زده این دیار شوید ،اما یک روزی را در میانشان قرار بگیرید تا لااقل به دستتان بیاید که پس از چهار دهه ،تا چه اندازه توانسته اید از فاصله بین فقیر وغنی کم کنید !تا به درک صحیحی از معنای واقعی عملکرد برسید ! وجه اشتراک همه ما نداری ومحرومیت است ،اما این کجا وآن کجا !!