لشکر موشها و مگسها و گربههایی که دور و بر تپههای زباله میلولند هم تعجب کسی را برنمیانگیزد. تلی از زباله که اگر تنها یک روز جمع نکنند روز بعد نمیشود از چند صدمتریاش رد شد.
راه دوری نرویم مقصرش خودمانیم.یکی از این آدمهای بیخیالی که گفتم خود من هستم. هر روز از سر کوچهای رد میشوم که تا چند ماهی میشود مخزن بزرگ زبالهاش ناپدید شده و مردم به رسم عادت با زبالههایی که جای خالیاش میگذارند، یادش را گرامی میدارند.
ما اهالی هر روز، آنجا را با آشغال تزئین میکنیم و شب هم سرایدارهای محل زباله آپارتمانها را جمع میکنند و تپه دیگری رو به روی تپه ما درست میکنند. آن هم جلوی بانکی که سفت و سخت پیگیر انتقال مخزن بود. هر چیزی که عوض دارد گله ندارد.
پروسه بعدی با حضور مخزنگردها تکمیل میشود. تفکیک زباله به روش ریخت و پاش؛ از بطری پلاستیکی گرفته تا قوطی آلومینیومی و هرچیزی را که بشود به ضایعاتیها فروخت و تبدیل به پول کرد، از میان زبالهها سوا میکنند و کوچه را با کیسههای پاره پاره و تکههای رنگین زباله تنها میگذارند.
در مرحله بعدی گربهها وارد عمل میشوند. چنگی به زبالهها میزنند تا تهمانده غذایی گیرشان بیاید. اما در مرحله یکی مانده به پایان، موشها و مگسها میهمان این سفره هستند.
از مغازهداری که مغازهاش چند متری بیشتر با مخزن زباله ناپدید شده، فاصلهای ندارد میپرسم چه بلایی سر مخزن آمده؟
«منظورتان همان سطل زباله بزرگ است؟ شهرداری جایش را تغییر داد. بانک از اینکه سطل زباله سرکوچه و دقیقاً روبروی شعبه بود ناراضی بود. آنقدر مکاتبه کرد تا اینکه چند ماه پیش آمدند و سطل را بردند. حالا مردم زبالههایشان را در جای خالی سطل میریزند. وضعیت بدتر از قبل شده. مگس و موش توی پیادهرو جولان میدهد. مردم دستکم به خودشان زحمت نمیدهند زبالههایشان را 50 متر بالاتر یا پایینتر ببرند که سطل زباله هست.»
*تولید مکانیزه زباله
روزانه بیش از 7هزار تن زباله در تهران تولید میشود. با یک حساب سرانگشتی اگر جمعیت تهران را 8 میلیون نفر در نظر بگیریم هر تهرانی روزانه نزدیک به 900 گرم تولید دارد که در مجموع میشود سالی حدود 2 میلیون و 600 هزار تن.
اگر این عدد را به ماشین حساب بزنیم سهم هریک از ما پایتختنشینان در سال 325 کیلوگرم میشود و اگر میانگین وزن همه نفرات را 65 کیلوگرم محاسبه کنیم به چنین معادلهای میرسیم که هر شهروند تهرانی 5 برابر وزن خود در سال زباله تولید میکند.
البته برای ما شاید چنین اعداد و ارقامی عادی باشد. به این دلیل که در دورریز نان و غذا، مصرف آب و برق و گاز و بنزین و تولید آلودگی، نسبت به کشورهای دیگر پیشتاز هستیم و اساساً با چنین فرهنگی رشد کردهایم. حالا تولید زباله هم روی بقیه چیزها، چه فرقی میکند؟ شهرداری تهران سالی 380 میلیارد تومان برای جمعآوری، انتقال، بازیافت و دفع زباله هزینه میکند. عیبی ندارد؛ 380 میلیارد که پولی نیست! راستی هزینه ساخت چند مدرسه میشود؟
مهندس اصغرعطایی، مدیرکل امور خدمات شهری شهرداری تهران درباره وضعیت تولید و جمعآوری و دفع پسماند پایتختنشینان میگوید: «در دهه 70 که جمعیت تهران به مراتب کمتر از حالا بود جمعآوری زبالهها از مقابل خانهها صورت میگرفت و در برخی مناطق بهخاطر بافت متراکم و کوچههای تنگ و تو در تو، مأموران خدمات شهرداری باید از چرخهای دستی استفاده میکردند که کار بسیار پرزحمتی بود.
از سویی پروسه جمعآوری و انتقال، بسیار زمانبر بود و آن زمان به دنبال راهحلی میگشتیم سرعت زیادی به این کار بدهیم. با سفر به چند کشور خارجی و الگوبرداری از آنها ساخت مخازن بزرگ و مکانیزه کردن جمعآوری زبالهها در دستور کار قرار گرفت ولی با مشکل جدیدی روبهرو شدیم.
برای جانمایی این مخازن هم با مشکل رو برو بودیم. چراکه برخی از شهروندان، مغازهداران و شرکتهای دولتی و خصوصی اجازه نصب مخازن را نمیدادند و بهانه میآوردند که نصب این مخازن چهره ساختمان و محل زندگیشان را زشت میکند. جامعه ما دوست دارد به راحتی به مدرسه و بیمارستان و مراکز تفریحی و رفاهی دسترسی داشتهباشد ولی در نزدیکیاش نباشد.
مردم میخواهند به سطل زباله دسترسی داشتهباشند ولی نزدیکشان نباشد. این درحالی است که همه مخازن هر روز شسته میشوند.
پس از ماهها و حتی سالها توانستیم با فرهنگسازی در 123 ناحیه شهرداری، در هر ناحیه بهطور میانگین 500 مخزن مکانیزه جمعآوری زباله نصب کنیم. با این کار جای 2 میلیون نقطه از شهر تهران را که زبالههایش روی زمین گذاشته میشد، 60 هزار مخزن بزرگ گرفت.»
30 – 20 سال پیش خبری از کیسههای نایلونی نبود و اینطور نبود که با هر خرید یک کیسه نایلونی دستمان بدهند که آخر شب برود توی سطل آشغال! آن زمان پاکتهای کاغذی نقش خوبی در زندگی روزانه داشتند و معمولاً کسی هم آنها را دور نمیانداخت و مدت استفادهاش زیاد بود.
اگر هم پاره میشد، میرفت توی حوضچههای مخصوص و بعد از خمیر شدن به شکل شانه تخم مرغ و کارتن و مقوا دوباره به بازار برمیگشت. ولی حالا نایلونها شدهاند بلای جان محیط زیست. اگر بازیافت شوند، مشکل خاصی ایجاد نمیکنند ولی خدا نکند توی طبیعت پخش و پلا شوند. صدها سال طول میکشد تا تجزیه شوند.
*جای خالی پاکتهای کاغذی
دوستی که چندین بار برای مأموریت به کشورهای آسیایی و اروپایی رفته برایم تعریف میکند که آنجا معمولاً مردم برای خرید از کیسه پارچهای یا کاغذی استفاده میکنند.
قیمت استفاده از کیسه نایلونی خیلی گران تمام میشود و آنقدر بالاست که مردم از خانه با خود کیسههای کاغذی یا ساک دستی برمیدارند. بالاخره این هم سیاستی است.
زباله زیادی در سطلها نیست و مردم زبالههایشان را از همان مبدأ یعنی خانه یا محل کار جدا میکنند. کاغذ و مقوا و کارتن را در کیسه جدا و پلاستیک و نایلون را در کیسه دیگر میریزند و به این ترتیب در جداسازی زباله به شهرداری شهرشان کمک میکنند.
البته برای ما فرقی نمیکند که از چه کیسهای استفاده کنیم. کاغذی، نایلونی یا پارچهای. بعضیها از هیچکدام. بعضی هم زبالههای تر و خشکشان را توی سطلهای بزرگ شهرداری یا کنارش یا اصلاً توی جوی آب میریزند. «آشغال است دیگر چه میشود حالا...»
مهندس عطایی با اشاره به بهتر شدن وضعیت تفکیک پسماند از مبدأ در تهران میگوید: «چند سال پیش برای بازدید از مدیریت شهری به اسپانیا رفتم. مخازن مکانیزه زباله را به ندرت میشد در شهرها ببینم، پس از پرس جو فهمیدم که شهرداری برای پیشگیری از زشت شدن شهر با فرهنگسازی تعداد مخازن زباله را کم کرده.
در حال حاضر در بیشتر کشورهای دنیا کاهش تولید زباله در اولویت برنامههای شهری است؛ برای نمونه آلمان برای کاهش هزینه تفکیک و دفع زباله با پخش کیسههای رنگی که هر یک ویژه زباله خاصی است موفق به کنترل هزینه شده یا کشور امریکا که 36 درصد از زبالههایش را بازیافت میکند و با بازگرداندن آنها به چرخه صنعت به سودآوری قابل ملاحظهای دست یافته. ما اگر با همین شیوه جلو برویم، ظرفیت منطقه آرادکوه که قبرستان زباله تهرانیهاست به زودی بهپایان میرسد و باید دنبال جای دیگری باشیم.
هماکنون 30 درصد از مردم زبالههایشان را از مبدأ تفکیک میکنند و کورسوی امیدی برای بیشتر شدن همکاری سایر شهروندان داریم.
گذشته از اینکه یکی از مشکلات ما این است که بسیاری از شهروندان زبالههای تر و خشک را از هم تفکیک نمیکنند مشکل دیگر کسانی هستند که به اصطلاح به آنها مخازنگرد گفته میشود. این افراد برای پیدا کردن آشغالهای بازیافتی کیسههای زباله را پاره میکنند و ما را با مشکلات اساسی روبرو میکنند.
نگرانی ما از پایان پذیرش تنها مرکز دفع زباله تهران است. نباید زمین را بیش از این آلوده کنیم. باید با فرهنگسازی و تصویب قوانین الزامآور، برای کاستن زبالههای خطرناک برای محیط زیست پیشگیری کنیم.»
اگر نگاهی به زبالههایی که هر شب جلوی در خانهمان میریزیم بهخوبی میبینیم خیلی از چیزهایی که دور میریزیم زباله نیست، سرمایه است. آرادکوه هم سرمایه است، پس با زباله دفنش نکنیم.
روزنامه ایران